روح و ریحان

عمری که می گذرد...

نمیدونم قراره چند سال زنده باشم و زندگی کنم.
عمری که رفته رو اینجا ثبت میکنم. چند سال بعد یه نگاه می ندازم به ماه ها و روزایی که پشت سر گذاشتم و خلاصه شو با عنوان روح و ریحان برای همیشه ماندگار میکنم... برای وقتی که تو این دنیا نیستم.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

من و چادرم

جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ


آرایشگر دستی رو موهام کشید و گفت: آخه حیف نیست میخوای کوتاهش کنی؟ منکه کوتاه نمیکنم

 این حرفا رو واسه جلب مشتری میگه و الا کیه که از پول بدش بیاد؟

گفتم حوصله نگهداریشو ندارم
هوا که داره گرم میشه نمیتونم تحمل کنم یه حجم اضافی رو سرم باشه، کلافه میشم
گفت چطور تو این گرما تحمل چادرو داری؟ اضافی نیست رو سرت؟

از تو آینه نگاش کردم داشتم فکر میکردم چی بگم ولی چیزی به ذهنم نرسید و سکوت کردم

تو تاکسی نشسته بودم
ترافیک بود
راننده هم ازون دسته راننده های کولر روشن نکن!!!
دو تا خانم کناری خودشو باد میزدن و من خونسرد  و بی حرکت نشسته بودم
یکی از خانما گفت چه راحت نشستی اونم با این چادر گرمت نیست واقعاً؟


گفتم زیر چادرم بهشته، هوای بهشت که گرم نیست... تا دلت بخواد خنکه
 این جمله رو  تو دلم گفتم،  فقط یه لبخند کوتاه تحویلش دادم.
گرمم بود اما تحمل این گرما رو داشتم همینکه حس میکنم با این شرایط خدا نظر ویژه تری بهم داره تحمل گرما برام آسون میشه،
یکی حواسش به من هست مگه میشه من حواسم جای دیگه باشه؟!
کاش این جمله ها رو در جواب اون خانم آرایشگره گفته بودم...

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۳۱
روح و ریحان ...

نظرات  (۲)

اتفاقا به نظرم کار خوبی کردید که جوابی نداشتید بگید اگرم میگفتید فایده نداشت. 

دیدگاه ها متفاوته. اصلا نمیفهمید که اینی که گفتید یعنی چه، :)
اونم با این چادر ؟!

میخواستی بگی چادره! خِرقه ی صوفیه که نیست جنسش از پشم باشه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی