روح و ریحان

عمری که می گذرد...

نمیدونم قراره چند سال زنده باشم و زندگی کنم.
عمری که رفته رو اینجا ثبت میکنم. چند سال بعد یه نگاه می ندازم به ماه ها و روزایی که پشت سر گذاشتم و خلاصه شو با عنوان روح و ریحان برای همیشه ماندگار میکنم... برای وقتی که تو این دنیا نیستم.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طلاق» ثبت شده است

شنیدم دو نفر میخوان از هم جدا بشن

با اینکه نمی شناسمشون و تا حالا ندیدمشون ولی خیلی متاثر شدم.
خانمه معلم پرورشی یک مدرسه و از خانواده شهدا با دو تا بچه ی 8 ساله و یک ساله
زیر سرش بلند شده و پاشو کرده تو یه کفش و الا و بلا طلاق
قاضی میپرسه علت طلاق؟
حرفی برای گفتن نداره، چون شوهرش چیزی براش کم نذاشته، یه شوهر خوب داره که هیچ جوری نمیتونه متهمش کنه. نه معتاده نه دست به زن داره نه ...

از قرار معلوم این خانم محترم تحت تاثیر فیلم های ماهواره با یه آقایی دوست می شن و خدا عالمه که این آقا چه وعده و وعیدهایی به این خانم متاهل داده که حاضره از دو تا بچه ش بگذره به خاطر رسیدن به به اصطلاح عشقش

حالا بگذریم از اینکه تو گوشیش کلی شماره با اسمهای عجیب و غریب ذخیره شده که وقتی شوهره می پرسه اینا کین؟ جواب میده راننده های سرویس مدرسه هستن.
خب ادم حسابی چرا درست اسمشونو ذخیره نمیکنی... ج؟ الف؟ میم؟ ...


پ ن:
تو یه وبلاگی جمله ای از فرانسوا ولتر خوندم
: در جامعه ای که کارها برحسب استعداد تقسیم نشود، در حقیقت همه بیکارند.
واقعا خوشم اومد.
تو جامعه ی ما خیلی ها از اسم شهید سو استفاده کردن و بدون اینکه لیاقت داشته باشن به پستهای عالی دست پیدا کردن. یه نمونه ش همین خانم معلم پرورشی... وای به حال دخترای اون مدرسه ای که همچین معلمی اونا رو پرورش بده... چه افکاری که بخواد اون به بچه ها تزریق کنه...


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۶
روح و ریحان ...