بهترین چیز برای زن و تناقض
شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵ ب.ظ
با خودم گفتم اصلا چه دلیلی داره برم تو دسته جات عزاداری امام حسین شرکت کنم و وایستم و به صف های سینه زنان و زنجیر زنان و... نگاه کنم
مگه مادر همین حسین (ع) نگفته بهترین چیز برای زن اینه نه نامحرمی او را ببیند و نه او نامحرمی را ببیند
خب اگه هدف اظهار حزن و اندوهه تو خونه پای تلویزیون و کتاب هم میشه حق مطلب رو ادا کرد
صدای طبل و نوحه از خیابون به گوش میرسید و من فقط به باز کردن پنجره اکتفا کردم و لحظه ای کوتاه به تماشای شکوه مراسم مولا امام حسین (ع) ایستادم.
نه... باید برم و تو این مراسم شرکت کنم تا من هم قطره ای باشم برای تشکیل این شکوه و عظمت.
دوباره یاد گفته ی حضرت فاطمه (س) افتادم.
گفتم این همه خانم با آرایش و حجاب بد، کی نگاهش به من میفته که چادر سرمه.
گفتم مگه زینب (س) چهل منزل در اسارت و پای پیاده در برابر نگاه نامحرم نبود؟
برای همدردی با زینب (س) هم که شده باید برم.
مادر به خونه آمد و برام آش نذری آورد. با خودم گفتم این روزی منه. شاید تو اون جمعیت کسایی بودن که این کاسه کوچیک آش نصیبشون نشد اما من با وجود اینکه تو خونه بودم غذای آقا قسمتم شد.
نرفتم.
نشستم پای سخنرانی تلویزیون... سخنران داشت از خطبه حضرت زینب تو مجلس یزید و شام حرف میزد
آخر سخنرانی که میخواست گریزی بزنه نوحه و ذکر مصیبت گفت:
حضرت زینب با لباس مندرس تو مجلس یزید حاضر شد... ادامه نباید داد... همین یک جمله دل آدم را باید به درد بیاره... زینبی که پیش ازین کسی او را ندیده بود
زینبی که وقتی از خانه خارج میشد هفت نفر از محارمش دورش حلقه میزدن تا مبادا کسی حجم بدنش را ببیند.
اینارو که شنیدم دلم قرص شد.
مگه مادر همین حسین (ع) نگفته بهترین چیز برای زن اینه نه نامحرمی او را ببیند و نه او نامحرمی را ببیند
خب اگه هدف اظهار حزن و اندوهه تو خونه پای تلویزیون و کتاب هم میشه حق مطلب رو ادا کرد
صدای طبل و نوحه از خیابون به گوش میرسید و من فقط به باز کردن پنجره اکتفا کردم و لحظه ای کوتاه به تماشای شکوه مراسم مولا امام حسین (ع) ایستادم.
نه... باید برم و تو این مراسم شرکت کنم تا من هم قطره ای باشم برای تشکیل این شکوه و عظمت.
دوباره یاد گفته ی حضرت فاطمه (س) افتادم.
گفتم این همه خانم با آرایش و حجاب بد، کی نگاهش به من میفته که چادر سرمه.
گفتم مگه زینب (س) چهل منزل در اسارت و پای پیاده در برابر نگاه نامحرم نبود؟
برای همدردی با زینب (س) هم که شده باید برم.
مادر به خونه آمد و برام آش نذری آورد. با خودم گفتم این روزی منه. شاید تو اون جمعیت کسایی بودن که این کاسه کوچیک آش نصیبشون نشد اما من با وجود اینکه تو خونه بودم غذای آقا قسمتم شد.
نرفتم.
نشستم پای سخنرانی تلویزیون... سخنران داشت از خطبه حضرت زینب تو مجلس یزید و شام حرف میزد
آخر سخنرانی که میخواست گریزی بزنه نوحه و ذکر مصیبت گفت:
حضرت زینب با لباس مندرس تو مجلس یزید حاضر شد... ادامه نباید داد... همین یک جمله دل آدم را باید به درد بیاره... زینبی که پیش ازین کسی او را ندیده بود
زینبی که وقتی از خانه خارج میشد هفت نفر از محارمش دورش حلقه میزدن تا مبادا کسی حجم بدنش را ببیند.
اینارو که شنیدم دلم قرص شد.
۹۴/۰۸/۰۲
این یعنی چی؟! به چه دلیل مثلا؟
البته حضرت زینب عزیز دل منن اما...