روح و ریحان

عمری که می گذرد...

نمیدونم قراره چند سال زنده باشم و زندگی کنم.
عمری که رفته رو اینجا ثبت میکنم. چند سال بعد یه نگاه می ندازم به ماه ها و روزایی که پشت سر گذاشتم و خلاصه شو با عنوان روح و ریحان برای همیشه ماندگار میکنم... برای وقتی که تو این دنیا نیستم.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

شبکه های مجازی

شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۰۸ ب.ظ
پسر جوونی خانمی حدودا 50 ساله رو تو خیابون می بینه
-سلااام. اینطرفا؟
+رفته بودم خرید
- چرا ازینجا خرید میکنی؟
+ پس از کجا خرید کنم؟
پسره چیزی نمیگه و فقط میخنده. اینگار قصد دست انداختنشو داشت بعدش میگه:
روسری خریدی؟
+ روسری نه، یه مقدار میوه و ...
- عکس بی روسری میذاری شبکه مجازی آقا صیفی چیزی بهت نمیگه
+آها... نه بابا نمیدونه
بعدش از هم خداحافظی میکنن و مسیرشون از هم جدا میشه و پسر همچنان در حال خندیدن بود...


من که شاهد این گفتگو بودم خودم خندم گرفت
یه جورایی داشت امر به معروف و نهی از منکر می کرد..
حالا هدفش هر چی بود حرکتش خیلی جالب بود
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۶
روح و ریحان ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی